

سالها پیش وقتی در صنعت نرمافزار مدیریت پروژه در مورد تئوری مسیر بحرانی و چگونگی تسطیح منابع صحبت میشد، یک پارادایم جدید به نام «زنجیره بحرانی» شکل گرفت. این ایده توسط گولدرت (Eliyahu Goldratt) مطرح شد. مشکلی که باعث شد تئوری زنجیره بحران شکل بگیره، خیلی ساده بود. مشکل با تسطیح منابع اینه که فرض میکنه توی یه دنیای کامل هستیم که توزیع منابع به صورت ایدهآل اتفاق میوفته. در این دنیا وقتی وظیفهای تکمیل میشه، وظیفهی بعدی و منابعش به سرعت در دسترس هستند. البته مشخصه که هیچوقت اینطور نیست.
اگر ما روی جایی که منابع بحرانی میشوند تمرکز کنیم، به این تئوری میرسیم. در اینجا بر روی کار واقعی تمرکز میشود، تا کار برنامهای. به هر حال کار واقعی با تخصیص منابع به کارها ایجاد میشه. این پارادایم توسط تعدادی از ابزارهای مدیریت پروژه استفاده میشه ولی محبوبیتش با توجه به توسعههایی که در ارتباطات و همکاری صورت گرفته کمتر شده است. اما هنوز کسانی هستند که به این ایده قسم میخورند.
به زبون رسمیتر مدیریت پروژه زنجیره بحرانی (critical chain project management) یا CCPM روشی برای برنامهریزی و مدیریت پروژهها است که بر روی منابع مورد نیاز (افراد، تجهیزات و فضای فیزیکی) برای اجرای وظیفهها تاکید داره. این روش با متدهای سنتیتر مانند مسیر بحرانی و پرت (PERT) که بر روی ترتیب وظیفهها و زمانبندی سفت و سخت تاکید دارند تفاوت داره. شبکه پروژه در یک زنجیره بحرانی تلاش میکنه تا منابع رو به صورت تسطیح شده نگه داره و نیاز داره که تاریخ شروع بکارگیری منابع منعطف باشه.
اگر فکر میکنید که تا به حال در مورد این متدولوژی نشنیدهاید یا براتون اهمیتی نداره، دوباره فکر کنید. اون همه جا هست. بگذارید با یک مثال این نوشته رو ادامه بدیم.
تا به حال دیر به فرودگاه رسیدید؟ اگر برنامه زمانبندی پروژه شما یک پرواز تجاری باشه، پس حتمن در زنجیرهی بحرانی بودهاید. منبع بحرانی متاسفانه شما نیستید، هواپیما است. منبع بحرانی بعدی هم متاسفانه شما نیستید، بلکه خدمه هستند. متدولوژی زنجیره بحرانی میگه اجازه بده منابع غیربحرانی در صف و منتظر بمانند تا منابع بحرانیتر از راه برسند.
بنابراین به شما گفته میشه که ۲ ساعت قبل از پرواز اونجا باشید. در بعضی فرودگاهها حتا ۳ تا ۴ ساعت هم در نظر گرفته میشه. آیا هواپیما اونجاست؟ نه. آیا خدمه اونجا هستند؟ نه. اما شما اونجا هستید و حتمن هم برای بخشی از فرایند این برنامه زمانبندی پروژه مهم هستید، اما نه الان. فعلن در صف انتظار بمانید. به این دلیل که پروژه، شما نیستید. پروژه این است که پرواز تا حد ممکن طبق برنامه پیش برود. پس شما پروژه نیستید، شما بار هستید. چیزی هستید که در این پروژه تحویل میشه. اگه برسید یا نرسید، خیلی خیلی کم اهمیتتر از رسیدن سرِ وقت هواپیما به مقصد بعدیاش است.
یک ساعت قبل از پرواز، اگه همه چیز بر وفق مراد باشه، هواپیمای خیلی مهم از راه میرسه. شاید خدمهها جایگزین بشوند. منبع بحرانیای مثل سوخت وارد میشه. بعد از آن بررسی فنی چرخها انجام میشه.
۳۰ دقیقه مانده به پرواز، کم اهمیتترین منابع پروژه وارد میشوند. بله، شما هستید. مسافران طبق نظر شرکت هواپیمایی و توسط سریعترین مسیر وارد هواپیما میشوند. اگر چند تا از این منابع غیرمهم نیایند، پروژه دچار تاخیر نمیشه. هواپیما در زودترین زمان ممکن با توجه به برنامه زمانبندی خود بلند میشه. منابع بحرانی دیگری هم مانند بخش کنترل پرواز یا گیتهای فرودگاه وارد مدار میشوند.
همینطور که میبینید پروژه حول من چیده نشده است. من در دسترسترین منبع در این معادله هستم. صدها مسافر هست و فقط یک هواپیما هست. پس با اینکه ممکنه از زنجیره بحرانی در پروژههاتون استفاده نکنید ولی هر روز و در فعالیتهای روزانهتون داره به کار میره.