این نوشته خلاصه و برداشتی ست از مقالهی جدید آقای واندرزلوییس به نام «Are we there yet» دربارهی استقرار یک سیستم زندهی سازمانی.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که در این سالها در انتخاب و استقرار سیستمهای سازمانی دیدهام اینه که به پیادهسازی به عنوان یک هدف ایستا نگاه میشه. موقع حرف زدن هم این مشخص میشه، مثلن میگویند این سیستم مدیریت پروژه ی ماست که باهاش پروژهها رو جمع و جور میکنیم. این کلمات باعث میشه که نگاه پیوسته به مسیر رسیدن به نیازهای تجاری به حداقل برسه. شرکتهای موفقی که در زمینه پیادهسازی سیستم دیدهام به سیستمهای خود به چشم سیستمهای زنده نگاه میکنند که همیشه در حال تکامل با طراحی هستند.
چرا تفکر ایستا به این قضیه؟
همه قبول دارند که شانس موفقیت با داشتن نگاهی پویا به محیط بیشتر میشه. اما چرا خیلی از شرکتها یک سیستم رو تکه ای نرمافزار میبینند؟ دلایل زیادی وجود داره، شاید:
- گرفتن بودجهی هر ساله برای یه سیستم تقریبن غیرممکنه
- سیستمی که به شما تحویل داده شده قراره یه سری از کارها رو انجام بده که همین الان هم میده
- ترس از سیستمهای بدون محدوده در سازمان وجود داره
کجای این تفکر مشکل داره؟
عجیبه که به یه سیستم سازمانی به صورت ایستا نگاه کنیم. مشکلاتی که ما رو به سمت یه سیستم میبرند معمولن در حال تغییرند. این مسائل وابسته به شرایط اقتصادی و تجاری، کارهایی که رقبا می کنند، کم و زیاد شدن کارمندان و تغییرات فناوری هستند. برای مثال پیادهسازی پراجکت سرور رو تصور کنید. در هنگام استقرار تغییرات زیادی اتفاق میوفته، افراد میایند و میروند، محصولات رقیب مایکروسافت به بازار معرفی میشوند و حتا نسخهی بعدی پراجکت سرور میآید. همهی اینها مدیران رو نگران میکنه و در نهایت نمیتونند تصمیمی قاطع بگیرند به این دلیل که نیازهای خودشون و امکانات سیستم همینطور داره تغییر میکنه.
اگه تفکر ایستا نه، پس چی؟
سیستمهای سازمانی در یک محیط پویا شانس بیشتری دارند. آنها رشد میکنند، تکامل پیدا میکنند و خودشون رو با شرایط وفق میدهند. البته شاید هم در آینده کهنه بشوند و مجبور به بازنشستگی. در این مدل فکر کردن، داشتن یک راهکار کامل نقطهی شروع نیست. این مهمه که یک راهکار نیازهای جاری رو پاسخ بده و این ظرفیت رو داشته باشه که به نیازها و شرایط پیچیدهی آینده هم جواب بده. پس انعطافپذیری از داشتن امکانات بیشتر مهمتره.
چطوری از نگاه ایستا فرار کنیم؟
- فازهای برنامهی پیادهسازی خودتون رو بنویسید و مواظب باشید هیچوقت این فازها تموم نشوند.
- بودجهای تامین کنید که اجازهی تکامل رو بده.
- راهکارهای به شدت منعطف رو انتخاب کنید.
- به محض اینکه عملیاتی شدید، همهی تیم پیادهسازی رو رها نکنید. بگذارید منابع کلیدی جلو بروند.
- یک تیم همیشگی توسعه سیستم ایجاد کنید. کوچک باشه ولی کاربلد.
رسیدیم یا نه؟
پس کی به اونجایی که میخوایم میرسیم؟ امیدوارم هیچوقت. اولین گام شما برای استقرار یک سیستم سازمانی مثل مدیریت پروژه اینه که برگشت سرمایه مثبت و سریعی ایجاد کنید. به دنبال سیستم باشید که به صورت فاز به فاز یا لایه به لایه عملیاتی بشه و بتونه در آینده رشد کنه، با تغییرات وفق پیدا کنه و شما را به سمت مقصد ایدهآل ببره.