چند روز قبلتر نوشته بودم چارچوبهای مدیریت پروژه متفاوتی وجود داره و نیازه که شناخت کلی از اونها در ذهن هر مدیر پروژهای باشه. امروز اولین دسته که سنتیتر و پرکاربردتر است رو مرور میکنیم.
فرمان و کنترل (Command and Control)
چارچوبهای مدیریت پروژهی فرمان و کنترل در کارهای فردریک تیلور ریشه دارند. به این روش مدیریت علمی میگویند. گردشهای کاری در این تئوری مدیریت تحلیل و ترکیب میشوند. به جز اثری که این مساله در مدیریت پروژه داشته، میتونیم تاثیرش رو بر روی این شاخهها هم ببینیم:
- تحقیق در عملیات
- مدیریت فرایندهای تجاری
- مهندسی مجدد فرایند
- تولید ناب
- شش سیگما
به هر حال هنری گانت و هنری فایول (که نگاهِ تیلور رو داشتند) به عنوان پدرهای مدیریت پروژه شناخته میشوند. گانت کسی بود که قواعد مدیریت علمی رو در توسعهی تکنیکهای برنامهریزی و کنترل پروژه به کار گرفت. همچنین نمودار گانت رو اختراع کرد که هنوز ابزار محبوبی به حساب میاد. فایول هم ابزارهایی مثل ساختارهای شکست کار (WBS) و تخصیص منابع رو به دانش مدیریت پروژه اضافه کرد.
چارچوبهای سنتی مدیریت پروژه معمولن شامل این اجزا هستند:
- آغازین (Initiation)
- برنامهریزی و طراحی (Planning and Design)
- اجرا (Execution)
- پایش و کنترل (Monitoring and Control)
- اختتام یا استقرار (Closure/Deployment)
- ارزیابی (Evaluation)
تصورهای غلط در مورد این چارچوبها
موافقید که سنتی بودن به معنای از کار افتاده بودن نیست. این چارچوبهای قدیمی همچنان اصلیترین روشهای جاری هستند. مخالفان این رویکرد نقدهایی رو مطرح میکنند که همه اونها درست نیست. به 2 مورد از این نگرشهای اشتباه نگاه کنید:
1. هر فاز در طول پروژه فقط یکبار تکرار میشه: از اونجایی که این روشها معمولن در پروژههای ساخت و مهندسی استفاده میشده، درک این مساله آسون میشه که چرا در رویکرد متوالی و گام به گام انتخاب شده است. بعضی فکر میکنند که هر فاز در عمر پروژه فقط یکبار طی میشه در حالیکه بعضی از این فازها (به ویژه برنامهریزی، طراحی و اجرا) میتونه برای هر قلم قابل تحویل یکبار انجام بشه.
2. همه الزامات و نیازها فقط و فقط در ابتدای پروژه تعیین میشه: این فکر به دلیل تلفیق نگاه آبشاری با رویکرد سنتی به دست اومده. افرادی تصور میکنند که همه الزامات در اول پروژه بسته میشه و بعد طراحی و برنامهریزی میشه و در آخر به فاز اجرا میرسه. ولی در عمل شما میتونید برای هر محصول پروژه یک فاز تعریف نیازها داشته باشید و اجباری به بستن نیازها در اول پروژه نیست. هر چند خروجی نهایی و نیاز اصلی تنها در ابتدای پروژه مورد بحث است ولی تعریف جامعتر بخشهای اون در سطح هر قلم قابل تحویل میتونه به مرور انجام بشه.
در نتیجه ..
این رویکرد نگاهی گام به گام به توسعه و استقرار سریع نیازهای شرکت داره. در صورتیکه «مکانیزم کنترل تغییر» خوبی وجود داشته باشه، این رویکرد میتونه بسیار سریع، منعطف و قابل پیشبینی باشه. باید گفت رویکرد عمومی و سنتی به مدیریت پروژه همچنان در حال استفاده باقی میمونه و در پروژههای صنایع زیرساختی (انرژی و عمران) به حاکمیت خودش ادامه میده.
1 دیدگاه. همین الان خارج شوید
[…] مقابل روش مدیریت پروژه مرسوم (فرمان و کنترل یا آبشاری) (لینک) قرار میدهند و از کهنه، غیرمنعطف و تک چرخهای بودن این […]